بیخیال….
ایستاده ام....
بگذار سرنوشت راهش را برود....
من همین جا کنار قول هایت ....
درست روبروی دوست داشتنت...
و در عمق نبودنت..
محکم ایستاده ام
و به هر بهانه ای ،
دلم می شکند ،
گاهی گم می شوم پشت پنجره ها
و سکوتم را بغض می کنم
تا نشنوند صدای شکستنم را

خــــــدایـــا ...!
امروز را مهمـانــم باش ...
به یــک فــنــجـانقــهــوه ی ٺــلــخ
وقٺــش رسیده طـعــمِ دنـیـایٺ را بـدانی !...
دیدی آخرش منو تنها گذاشت و رفت ، از زمین قلبمو برنداشت و رفت ، دیدی آخرش منو دیونه کرد ، واسه رفتن همین و بهونه کرد ، دیدی اون وعده هایی که رنگی بود ، تمومش واسه قشنگی بود ، دیدی اونی که دلمو بهش دادم ، رفت از چشمای نازش افتادم ، دیدی اونی که می گفت ماله منه ، دم آخر نیومد سر بزنه ، دیدی خط زد اسمم و از دفترش ، رفت و اسپند نزدم دور سرش ، دیدی اون نخواست برم به بدرقش ، دیدی باختم تو مسابقش ، دیدی مهربونیارو زد کنار ، رفت و چشمامو گذاشت تو انتظار ، دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشت ، گفت شاید ببنیمت توی بهشت .....
ارسالی از طرف minaf
دلتنگــــی پـیــچـیـــــــــده نـیـســتــــــــ . . . !
یــــکـــــــ دل . . . !
یــکـــــــ آســـــمـــــان . . . !
یــکـــ بــــــغـــــض . . . !
و آرزو هـای تـــرکـــــــ خـــــــورده . . . !
بــه هـمــیـــن ســـــــادگـــــــی
ارسالی ازطرف سپیدگل
باید یادم باشد...وقتی
بغض دارم؟
آرام نـیستم؟
دلم بـــرایش تـنگ شده!
حــــوصله هـیـچـکس را نــــدارم؟!
…
یــاد لحظه ای بیفتم کـه
او... هــمه ی بی قــــراری هــایم را دیــــــد
امـــــــا !!!
چـشمـهایش را بست و رفــت… !
آنقدر به این روزهای تلخ عادت کرده ام که وقتی میخندم٬
قلبم تیر میکشد...
بیچاره دلم!!
چه زود عادت میکند٬ به نبودن هر آنچه میخواست....
من از تو هیچ نمیخواهم
فقط....
فقط به آن لعنتی که عاشقانه دوستش داری
بگو حلالم کند!
هنوز که هنوز است٬
شب ها را با یاد تو میخوابم...